محل تبلیغات شما

 

                                               حفظ احترام پدر و مادر

 

       این سخن را نیز از على(ع) به یادداشته باشیم که فرمود:


       دانشمندرا به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او،


                                           بایداحترام کرد.




داستان


پیرمردی تصمیم گرفتتا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگی


کند. دستان پیرمرد می لرزید و چشمانش خوب نمی دید و به


سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام،غذایش را روی


میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست

.

پسر وعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره


پدربزرگ کاری بکنیم، و گرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک


میز کوچک درگوشه اتاق قرار دادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی


آنجا غذا بخورد. بعداز اینکه یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و


شکست، دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد.


هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند، پدربزرگ فقط اشک


می ریخت و هیچ نمیگفت.


یک روزعصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـار ساله خود شد


که داشت با چند تکـه چوب بـازی می کرد. پدر رو به او کرد و


گفت: پسرم، داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرینزبانی


گفت: دارم برای تو ومامان کاسه های چوبی درست می کنم که


وقتی پیر شدید، در آنها غذا بخورید! و تبسمی کرد و به کارش ادامه


داد.از آنروز به بعد همه خانواده با هم سر یک میز غذا می خوردند.


Related image

 

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

کتابخانه پستی داراب

 

حضور هیچکس اتفاقی نیست

هفته ملی کودک (ارسالی به اعضا)

هفته ملی کودک (ارسالی به خانواده اعضا )

  ,پدر ,یک ,پدربزرگ ,هم ,غذا ,    ,را به ,کرد و ,یک میز ,و به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسجد و حسینیه الغدیر بهار در سرزمین عجایب!:) باشگاه فرهنگی ورزشی استقلال تهران James's blog گروه آموزشی مشاوره استان کرمانشاه Santiago's style Richard's life best-text-girl anriphopa nopatmizo